اصفهان مُرد و نصفِ جهان مُرد
تن بهتنگ آمد از جان و جان مُرد
از زمین جز جهنم نرویید
آسمان آسمان آسمان مُرد
ساوه از جم رمید و قم از بم
ایذه شد ایزوله، بهبهان مُرد
تشنه ماندند کارون و مارون
گندم از ریشه پوسید و نان مُرد
چشمهی شیر و دشتِ علف بود
گاومیشی که در شادگان مُرد
شیر سنگی فرو ریخت در کوه
لُر نزد «لُرکَه» و لُردگان مُرد
جنگلِ سروِ شیراز خشکید
بیشهی ببرِ مازندران مُرد
دشمنان صفبهصف روی رویان
قلب آرش شکست و کمان مُرد
گریهی مادران در گلو ماند
خندهی دختران در دهان مُرد
شهر خاموش و شاعر فراموش
دزد فریاد زد پاسبان مُرد
ساربان همرکاب حرامی
کاروان از پیِ کاروان مُرد
باد طاعون وزید از چپوراست
از چپوراست پیر و جوان مُرد
باز ریشی تکان داد و فرمود
کم بگویید این مُرد و آن مُرد.