شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

اصفهان مُرد

اصفهان مُرد و نصفِ جهان مُرد 
تن به‌تنگ آمد از جان و جان مُرد 
از زمین جز جهنم نرویید 
آسمان آسمان آسمان مُرد 
ساوه از جم رمید و قم از بم 
ایذه شد ایزوله، بهبهان مُرد
تشنه ماندند کارون و مارون 
گندم از ریشه پوسید و نان مُرد
چشمه‌ی شیر و دشتِ علف بود 
گاومیشی که در شادگان مُرد
شیر سنگی فرو ریخت در کوه 
لُر نزد «لُرکَه» و لُردگان مُرد
جنگلِ سروِ شیراز خشکید 
بیشه‌ی ببرِ مازندران مُرد
دشمنان صف‌به‌صف روی رویان 
قلب آرش شکست و کمان مُرد
گریه‌ی مادران در گلو ماند 
خنده‌ی دختران در دهان مُرد 
شهر خاموش و شاعر فراموش 
دزد فریاد زد پاسبان مُرد 
ساربان هم‌رکاب حرامی 
کاروان از پیِ کاروان مُرد
باد طاعون وزید از چپ‌وراست 
از چپ‌وراست پیر و جوان مُرد
باز ریشی تکان داد و فرمود
کم بگویید این مُرد و آن مُرد.
 

حسن بهرامی

شعرها

آنْـدیگَری

آنْـدیگَری

جمال‌الدین بزن

به صورت رشد‌نیافته

به صورت رشد‌نیافته

فرخنده حاجی زاده

سفر‌نامه‌ی این تابستان

سفر‌نامه‌ی این تابستان

جواد مجابی

رضا به کودتای اول این قرن داده بودم بیایی

رضا به کودتای اول این قرن داده بودم بیایی

مجید اجرایی