عطر بابونه جهانِ توست
که میآمیزد با مریمانهترین دمت
بر قلهها و درههای این جغرافیا
عطرها آهوانه میدمند و میدوند
که شنیده که چشمهی لزجی بشکفد از زخم زندهی جوشانی؟
راستش را بگو
فصل خرماپزانی
یا داغیِ خیس ماسههای ساحل؟
دریا نام دیگر توست
آندم که میموجی آه را
راستش را بگو
چند تروریست در تنت پنهان کردهای
چند معجزه در تنم
که تا میمنفجرد هر بار تنمان
تکهتکههایمان اقیانوسی میشود