چقدر دیوونگی خوبه تو دنیا
چقدر خوبه نفهمی یا ندونی
تا حالا مشت تو آینه کوبیدی؟
که حال خسته از خود رو بدونی
چقدر خوبه اصن آدم نباشی
چقد سخته یه چیزی مث من بود
چقد سخته بدونی نیمه جونه
کسی که شاعر شعرای من بود
فقط دیوونه می تونه بخنده
به گنجشکای خیس توی ایوون
نمیدونه چه دردی داره وقتی
داره گریه ات می گیره تو خیابون
چقد خوبه نتونی که بفهمی
غرورت رو شکستن یا دلت رو؟
چه کیفی داره که اصلن نفهمی
شکستن روح و جسم کاملت رو
چقد سخته بدونی شعر شاعر
توو حلقش زیر بُغضش میخوره خیس
میخوام با تو بگم دردامُ اما
یکی توی سرم میگه : نگو ، هیس!