با چادر و روبنده، بی این یک و بی آن، من
با گیسوی پوشیده، با زلف پریشان، من
یک صف صف سربازان، یک سمت نظربازان
آن سوی خیابان: من، این سوی خیابان: من
ای تیر رها در باد! هر سمت که چرخیدی
یادت نرود هستم در جمع شهیدان، من
ای تیر رها در باد! هرجا که جوان دیدی
یک لحظه توقف کن، زنده است در آن «جان»، من
من، این وطن خسته، این خاک زبان بسته
یک سمت دل خون: من، یک سمت غم نان: من
بگذار تفنگ و سنگ، از جنگ چه شد جز جنگ؟
دلتنگ توام دلتنگ، من، مادرت ایران، من