شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نشسته‌‌اند روی بال ملائک و خطاب به مرگ می‌گویند: هی! ما اینجائیم

سمیه از زن صاحب‌خانه‌اش زیباتر است. زیرا می‌داند چطور با شلوار جین به زیبایی پاسخ دهد 
و بی‌آنکه گریه کند، یک نرگس زرد را با کاغذ A4 کفن کند

زیباتر است زیرا بلد است چگونه با یک رُژ فیک، نمای بیرونش را سرخ نگه دارد 
و در جواب داوود 
که پوستی نقره‌ای دارد، بگوید: تو مراعات نظیر منی زنبورکم!  خوش آمدی به کارخانه شکر

داوود خود را رای فکِ اضافه می‌داند. چرا که مضاف را از مضاف‌الیه جدا کرده است
او بارها گفته است:  تو توی خونه‌ی بابات، خوشبخت‌تر بودی! 

داوود کارگر کارخانه است
مراتب رنج را طی می‌کند تا برای عدۀ کوچکش پول تولید کند
و با خنده‌های لاغرش عبارت‌های ارزان 

شهرها فقط از بالا چراغانی‌‌اند
و درک صحنه‌‌های چراغانی از پایین دشوار است
این تقصیر تو نیست. این را نظام توزیع خوشبختی می‌گوید 
اما از ما چه کاری برمی‌آید، جز روشن کردن سیگار بعدی
 

ستار جانعلی‌­پور

تک نگاری

تراژدی طرد و محاق

تراژدی طرد و محاق

علی مسعودی نیا

ملاح خشک‌رود

ملاح خشک‌رود

رضا رحمتی راد

شعرها

تکرار

تکرار

محمد زندی

...  دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

... دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

فرحناز عباسی

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

فاطمه شمس

برهوت

برهوت

رضا محمودی‌حنارود