شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آن‌ها می‌روند، سایه‌ای می‌ماند

 

آن‌ها می‌روند، سایه‌ای می‌ماند

سایه‌ای از جنس زن 

زنی از جنس خاک

خاکی متبرک به عشق

آن‌ها می‌روند

زنی می‌ماند

و آرام‌آرام بشقاب‌ها را

با آب سرد می‌سابد

آن‌ها می‌روند

دنبال دنیایی شلوغ

سایه‌ای می‌ماند

و دستمال می‌کشد بر

گرد و خاک‌ها

آن‌ها می‌روند

غرق می‌شوند در کاری بزرگ

زنی می‌ماند

که با قیچی غنچه‌های رز

باغچه را می‌چیند

آن‌ها می‌روند

سایه‌ای می‌ماند

و هر روز با دامن پُرچین

در خانه می‌چرخد

بی‌دغدغه‌ای از

چین‌های دور چشمانش، می‌خندد

سایه‌ای می‌ماند

آن‌ها می‌روند

بیتا رزمی

تک نگاری

شعرها

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

دلگیرم از تنهایی از شب کوچه‌گردی‌ها

دلگیرم از تنهایی از شب کوچه‌گردی‌ها

مجید عزیزی

اسب‌ها گه‌گاهی می‌آیند 

اسب‌ها گه‌گاهی می‌آیند 

مهدی ریحانی

آواز شاعری که به جست‌وجوی تشنگی دریا رفت

آواز شاعری که به جست‌وجوی تشنگی دریا رفت

اسماعیل یوردشاهیان اورمیا