دلم موسیقی بیوزن میخواهد
صدای موج و دریا،
باد و باران،
سکوت دشت، آواز قناریها
و فریاد فروشنده، درِ دُکّان
«خیار و گوجه ۱۰ تومان»
دلم موسیقی بیوزن میخواهد
صدای مادر و مادربزرگ از آشپزخانه
که مشغولند با غرغر، و یا غیبت
که شهلا دخترش را دست یک نامرد داده
یا که احمد بعد فوت همسرش در خانه افتاده
صدای مجری اخبار جمعه
کنار هم نشسته بر سر سفره
صدای قاشق و چنگال
دلم موسیقی بیوزن میخواهد
صدای قُلقُل کِتری، بعد از نیمهشب
وقتی که تنهایی، کنار چایی و خودکار
و خط خط مینویسی در دل دفتر
هر آن چیزی که در ذهنت
به رنگ جوهری ماندهست و گندیدهست
و ساعت با نگاهی پر قضاوت
به نُچنُچ میشمارد لحظههای ساکت شب را
دلم موسیقی بیوزن میخواهد
اگر سر را به روی سینه بگذاری
شاید بشنوی ضربان قلبی را
که بیوقفه،
از آن اول به جریان است
تا آخر
و شاید هقهق یک روح درمانده در آن سینه
و خواهی دید زیباتر ازین آهنگ، چیزی نیست
دلم موسیقی بیوزن میخواهد