شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

پشت یک شیشه بود و حالا نیست
این عروسک که انتخاب‌ شده
رفته قیچی سراغِ...


به آوازه‌خوانِ خسته‌:...

از ماه افتاده بیرون، آبی من، آسمانم
از روی این جمله باید یک بار دیگر بخوانم
...

شعرها

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

فهیمه جهان آبادی

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

الهام جهانبازی گوجانی

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

به چه چیز جهان دلم خوش بود؟

به چه چیز جهان دلم خوش بود؟

شهرام میرزایی