شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

کابوس...

کابوس...
دهان مرگ...
خون...
تیغ...
گلو...

دستان کبود فاجعه از همه‌ سو...

افتاده زنی بی‌سر و از پستانش
آویخته بی‌بدن سرِ کودک او...

ایرج زبردست

شعرها

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

غزل بی خنده‌ات آرایه‌ای دلخواه کم دارد

غزل بی خنده‌ات آرایه‌ای دلخواه کم دارد

احد متقیان فر

در برهنگی بلندترین شب سال

در برهنگی بلندترین شب سال

مهتاب موسوی

درخت برف، که در باغ، برگ و بار ندیده

درخت برف، که در باغ، برگ و بار ندیده

هادی خور شاهیان