شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بیدار شو یهودا

...

بیدار شو یهودا

این شیهه‌های ممتد

این یال‌های آغشته به خونِ اسب‌های وحشی

دارد به بیداری‌ام میرسد.

 

بیدار شو یهودا

این همه ارتفاع

این همه آب

طبیعی نیست.

من از تمام بلندی‌های این جهان

دست کم یک بار پرت شده‌ام.

در تمام آب‌ها

غرق شده ام.

حتی توی همان استکان چایی

که هر صبح روی میزم

می‌شود عمیق ترین نقطه‌ی جهان.

 

بیدار شو

جهانم را بردار

شبیه زیر اندازِ پر از خرده نان

بتکان توی حیاط.

بگذار باد بپیچد لابلای موهایم.

بعد مثل همیشه  پشت چشم‌ نازک کن و بگو:

" سرِ تو از‌ همان اول هم باد داشت "

 

چیزی بگو یهودا

بگو بعد از هزار سال

چرا بوسه‌های تو هنوز انقدر دردناک است؟

 

بگو این حفره‌های تاریکِ توی چشم‌هایمان

نمیرسد به عمیق ترین زخم‌هایی که پنهان کرده‌ایم.

 

جهانم را بتکان

بگذار بیدار شوم از این خواب های متلاطم

و ببینم به جز من

 چقدر همه چیز  سر جای خودش است.

 

پاییز به اتاقم رسیده یهودا

دارد من را زرد میکند.

منیر ولیزاده

شعرها

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

مجتبی هژبری

سریده از سرا به سرسرا

سریده از سرا به سرسرا

لیلی گله داران

به پات هر چه مکافات می‌کشم کافی است 

به پات هر چه مکافات می‌کشم کافی است 

لیلا ساتر

به جرم شانس نیاوردن

به جرم شانس نیاوردن

فرزین منصوری