شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آخما تووآ

عصر مرده‌شوری است
با سیگاری به لب
از پرهای گنجشگکان مرده
با دستکش‌ خاکستری
افتاده به جان پنجره

در اتاق
در صفحات کاهی کتاب
لولیتا به ساحلی می‌اندیشد با آفتاب کاهی
به خاطره‌ی هم‌آغوشی
با مردی با استخوا‌ن‌های کاهی

بر میز چند قرص سفید، زرد، قرمز
و لیوان آب
پوستری از راخمانینف کبیر
بر دیوار
در قاب تلویزیون
برفک‌ها
با خرده‌های سبیل استالین
فوتبال بازی ‌می‌کنند.
دیگر نه دزدی مانده، نه دوچرخه‌ای
نه دانکرک، نه کندی
بر سطرهای روزنامه‌‌ی پوسیده
برای پراگ و بهارش جایی نخواهد بود

آهان، تا یادم نرفته
در گوشه‌ی اتاق
بر روی تخت آهنی
قرن بیستم
به قامت زنی زیبا
جان داده است

محمود بهرامی

شعرها

امشب هر چه باران ببارد برای من است

امشب هر چه باران ببارد برای من است

سابیر هاکا

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

محمود صالحی‌فارسانی

سوسن شدی و سرو شدی نسترن شدی

سوسن شدی و سرو شدی نسترن شدی

احسان بدخشانی

اعتراف می‌کنم 

اعتراف می‌کنم 

مظاهر شهامت