شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

افتاد با ضربه‌ی باتوم

...

افتاد با ضربه‌ی باتوم
مردی که از قابِ پیراهنش بزرگ‌تر بود
نگاهش گره خورد به درخت کاج
و لب‌هایش آهنگی خونین را زمزمه می‌کرد

گاهی عقربه‌ها، عقرب‌اند
دقیقه‌ها، استخوان لای زخم
در لایه‌های شب
هَرای می‌کِشد زنی در غمِ جوانش
گاهی غم، کاری‌تر می‌شود از دعای مادران

در این بهار فریبا
نه گل‌های وحشی دشت
نه چشمه و رود
هیچ‌یک جای خالی کشتگان را پُر نمی‌کنند.
 

جواد کلیدری

شعرها

تکرار

تکرار

محمد زندی

من بغض یک عروسک تنهایم

من بغض یک عروسک تنهایم

سیده تکتم حسینی

دوایین نامه

دوایین نامه

اسماعیل عظمی

جای امن

جای امن

واهه آرمن