شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

هزارخانه‌ی خواب و اختناق*

 

... و چرخی دیگر مانده
تا کار زمین یک‌سره شود
رقصِ لای خون و جنازه‌های سوخته بازایستد
بی‌شباهت به قلبم که می‌زند، مُمتد می‌زند، می‌زند لعنتی هنوز هم...
چرخی دیگر از حال می‌رود
لای رقص‌ها و بازی‌های مرغک زخم‌خورده
کبوتر زاده‌شده از سایه‌ی دست‌ها و انگشت‌هایم 
چرخی دیگر غرق می‌شود
مردمک‌ها در لخته‌ی خون سیاه
دویده در چشم‌خانه
پیچیده در هزارتوی خواب و اختناق!
چرخی دیگر تن بیرون می‌زند
از میان رقص‌ها
از اندام زیبایی‌ که می‌رقصد و می‌چرخد مُدام
اما مگر تکه‌های گوشتِ رشته‌رشته بیرون نمی‌آید از چرخ‌‌ها

... و چرخی دیگر مانده
تا کار زمین یک‌سره شود

پی‌نوشت:
* عنوان کتابی از عتیق رحیمی

حسن همایون

تک نگاری

شعرها

 جاده‌ای، شاهدِ جان‌کندنِ باورهایش

جاده‌ای، شاهدِ جان‌کندنِ باورهایش

بابک دولتی

من شبیه نیستم

من شبیه نیستم

مریم یوسفی

حقیقت دارد

حقیقت دارد

حامد رحمتی

سیاهـْدار

سیاهـْدار

جمال‌الدین بزن