شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دایره‌ی فیل‌ها

آن‌جا را ببین
آن‌جا که ماه و ستاره و گوسفند یک‌جا غروب می‌کنند
به اشاره‌ی دستی
دستی دراز آویخته‌شده به پولکِ اتریشی
با درزهایی به طرح پیاز و صدف
آن‌جا که ارواح شعر را ترک می‌کنند برای جمع‌کردن پوکه‌های خالیِِ فِشنگ
همه‌چیز دست‌به‌دست هم می‌دهد تا قلبی برود به بازدید
جرینگ‌جرینگ کند و برود
کافی‌ست همه‌چیز دست‌به‌دست هم دهد
یا لااقل بعضی چیزها
قلب قوز می‌کند و هاله‌ای آویزان می‌شود به کمرش
تا در ارتفاعی بلند شعر و فانوس و دهان را یکی کند
نگاه کن چهار شتر را که ایستاده‌اند در آسمان و پیپ می‌کشند
نگاه کن پرندگان را در باغ پرندگان
پلاکارد به‌دست جلوی ملتی بی‌پلاکارد ایستاده‌اند
نگاه کن به غذا و بیماری و بایست روبه‌رویِ اوین
نگاه دار قاشق را شبیه شمشیر زیرِ سینه‌ات
و ببین شکوه را در دندان‌های طلا و قلب‌هایِ بدل
سرازیر شو تا راهرویی دراز و بخواب با زنی
و ببین چشم‌هات که عرق کرده‌اند درآستین گوزنی
کسی‌ست آن‌جا که فرومی‌رود در جزیره‌ی ریش
و شیهه می‌کشد در تارت زردآلو
خیابان به خیابان می‌شاشد در حوزه‌هایِ آسمانی و دست نمی‌کشد
بچرخ و ببین دلت بین بطری‌هاست
آن پشت
کنار دایره‌ی فیل‌ها 
در جنگل پاهای باریک

* این شعر اولین بار در نشریه‌ی ادبی دوات منتشر شده است.
 

سوده نگین‌تاج

شعرها

آه از این‌همه هجرتِ بی رفتن

آه از این‌همه هجرتِ بی رفتن

سیدعلی صالحی

با چشم‌های نصفه‌خمارت 

با چشم‌های نصفه‌خمارت 

شهرام میرزایی

کابوس

کابوس

امیربهادر کریمی

پنج شعر از محمد منافی

پنج شعر از محمد منافی

محمد منافی