اگر چه زندگی اش مثل ژانر اکشن بود
همیشه در جیبش بسته ی مسکن بود
همان که آثار خودزنی به اندامش
همیشه تقصیر پنجه های یک جن بود
هنوز چاقو میخورد بعد هر مصرع
هنوز شب ها درگیر درد میگرن بود
دوباره بی خوابی بود و فکر و تنهایی :
که مرگ او در چند احتمال ممکن بود ؟
□
۱ ) که خون درون تنش وحشیانه قل قل زد
به چشمِ خسته و غمگینِ الکلش زل زد
_اتاق هم مثل صندلی تلو میخورد_
و در مسیر طنابی جنازه اش پل زد
□
۲) نشست روی زمین در اتاق کم نورش
و بوسه ای زد بر پرده های تنبورش
برای گریه و زاری زمان خوبی بود
ولی نیفتاد اشک از نگاه مغرورش
جنون سوزن را در رگان خود سُر داد
و رگ به رگ شد در خاطرات ناجورش
نفس نفس زد ، نبضش کمی معطل شد
دوید در بدنش تلخیِ سیانورش
□
۳) درون رویا ها غرق در تاسف شد
که مرگ، تعبیر خواب های یوسف شد*
جناغ پنجره را روی قلب خود واکرد
و ناگهان از لبخند آسمان تف شد
□
دوباره بی خوابی بود و فکر و تنهایی
دوباره زندگی اش در شتاب ساکن بود**
که غنچه های رگش روی تیغ گل دادند
سکانس پایانی مرگ اسلوموشن بود
* به خواب چشم تو پر نور می شود یعقوب
به مرگ، خواب تو تعبیر می شود یوسف
*سیزیف، حامد ابراهیم پور
** رم آهوی تصویرم، شتاب ساکنی دارم
واعظ قزوینی