شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

چهارپایه گوشه‌ای تنها ایستاده

 ...

چهارپایه گوشه‌ای تنها ایستاده به طناب زل می‌زند

 طناب کشان کشان خود را می‌رساند

 قرار است سقف خودش خراب شود

بی حلقه،

 بی آویز،

 به گلوی پاره شده

احتمال زیر زمین می‌دهد مرگ

 قلمو گره موهایش را دانه دانه باز می‌کند

 چهار پایه ایستاده منتظر است.

 رورانس رنگ‌ها بر روی صحنه

 مرگ کشیده می‌شود

ندا معمار کرمانی

تک نگاری

شعرها

 صبح آن روز ساعت هفت از

صبح آن روز ساعت هفت از

محمد حسین عباسی

تو میوه‌های منی 

تو میوه‌های منی 

محمد شمس لنگرودی

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

آزاده بدیهی

من حواسم همیشه پرتِ توئه

من حواسم همیشه پرتِ توئه

احمد امیرخلیلی