شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بی‌گمان نیاموختم

بی‌گمان نیاموختم تگرگ را 
وقتی می‌زند به رگْ خون پاییز را و پخش می‌کند 
بر موزاییک‌های پیاده‌رو ، کف آسفالت 
و در پارک‌های کوچکی 
که کودکان 
عصرهای دودآلودِ زخمی را 
در آن‌ها فراموش می‌کنند 

نیاموختم زمستان چندین حرف دارد 
چرا که زبان، در کام می‌گیرند قندیل‌های یخ 
وا می‌گذارندم به تکرار ترانه‌ای قدیمی 
و سیاره‌هایی
که در تالاب‌های منجمد 
در مدار هیچ کهکشانی 
نمی‌چرخند 

و من نیاموختم 
طبیعت دهشتناک ِ دانایی را 
چرا که دست‌هایم 
به شاخه‌ی بلند تابستان نمی‌رسید و برف
در چشم‌هایم
بر کرانه‌های بی‌قراری 
توده توده 
بر هم نشست

در شب‌های آسودگی نیاموختم 
باد را تو برده‌ای 
و لعاب‌های اعلاء 
در کارگاه‌های کاشی جا مانده‌اند 
تا بر سوری سرخ بنشیند 
عندلیبی 
که از سرمه‌دانی شکسته 
برخاسته است
-تو بر مناره‌ی هیچ مسجدی 
و در قوس کبود هیچ کلیسایی 
و در محراب هیچ کنیسه‌ای نیستی 
و نه بر لب‌های آن موبد کهنسال 
که از خیابانی خلوت می‌گذشت 
و به هزاران اختر تابناک اشاره داشت

آری!
نیاموختم نام تو را و 
اخراج شدم از دبستانی 
که باید در آن شاعر می‌شدم 
و بر رگبرگ‌ها طرحی از طوفان آذر می‌نوشتم 

نیاموختم نام تو را و مرتدم انگاشتند 
آنانی که آیات چشم‌هایت را 
خط‌به‌خط می‌نوشیدند و مست می‌شدند و در 
اوراق کهن جا می‌ماندند 

نه!
نیاموختم!
چنان که در تفسیر تو می‌مانم 
چون عندلیبی سیاه 
بر سوریِ سرخ یک کاشی
در محراب مسجدی 
در برهوت.

حسین طوافی

تک نگاری

بلاغتِ شورش

بلاغتِ شورش

فرشاد سنبل‌دل

شعرها

سوسن شدی و سرو شدی نسترن شدی

سوسن شدی و سرو شدی نسترن شدی

احسان بدخشانی

یا زخم زبان بر سر قلبم نگذارید 

یا زخم زبان بر سر قلبم نگذارید 

علیرضا میرزاخانی

گفته بودی که بازخواهی گشت

گفته بودی که بازخواهی گشت

مریم حسین‌زاده

پیش از این قلبی داشتم

پیش از این قلبی داشتم

فاطمه اسکندری عرب