شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

فتق


پاییز شده است و

گوشه‌ی راستِ روده‌اش

لب‌پَر.

و گوشه‌ی چپش نیز مجروح،

از جراحتی که دهانه‌اش

تا حقوق‌های سیصد هزار تومانی

سال نود می‌رفت

و تا هزار و چهارصد با روحانی کش می‌آمد،

و کمانش

برگردانِ سفیدچین‌های

مکررِ ابروهایش می‌شد

و ردِ درجِ جایِ خون

از ریشه‌ی سفیدِ خشتِ پیشانی.

پاییز شده است و روده‌هایش

خوارجِ عصیانگرِ این التهاب.

التهابی که از مسیرِ اجباریِ

خدمتِ امیدیه‌ی اهواز

دندان‌های موشک‌زنِ عراقی

را می‌شمارد و می‌گذشت،

تا

امیدش را

دخیلِ اداراتِ دولتی کند

که خطِ معاش‌شان

نسبت به

وجودِ دو نامِ مشابه حساس است.

پاییز شده است و

شادیِ ممنوعیت و حبس،

سه‌روزه می‌طلبد،

به انضمامِ مُهرِ سوپیشینه‌ای

که غم‌های تلمبارشده‌ی اکباتان را

عمری سرگردان دورِ آزادی کند.

پاییز شده است و محرم

هنوز بوی «عمه، بابایم کجاست؟»

دخترش را می‌دهد

وقتی مالزی، کشورِ پهناور،

بابایش را برای چند ماه

ارتزاقِ شیرِ نان بلعیده بود.

پاییز شده است و

روده‌هایش

مندرس‌اند از زورِ

جهان‌دیدگی که با پاسِ تُرکی

سقفِ خانه‌اش را در

سال‌های دور از خانه

می‌ساخت.

پاییز شده است،

و این تن

برای همه‌ی این ایام

آجر شده،

از دو پهلو پاره و منطمس است

نگاه سهرابی

شعرها

طفلکی از همان سال‌ها پيش

طفلکی از همان سال‌ها پيش

عادل حیدری

دهان خونی

دهان خونی

بکتاش آبتین

اثمر ابراهیمی

من با تمام دخترانی که در خواب دیدی فرق دارم نه؟

من با تمام دخترانی که در خواب دیدی فرق دارم نه؟

تمنا مهرزاد