شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دست‌های تو چوبِ دارِ من است

...

دست‌های تو چوبِ دارِ من است
نیست در گیرودارِ هیچ‌ کسی
گرچه زخمم زدی، دعا کردم
نشوی سوگوارِ هیچ‌ کسی

چیزی از من به جا نخواهد ماند
نامه‌ای... عکسِ تازه‌ای... شعری...
گوشه‌ی خاطرات خاکم کن
نیستم یادِگارِ هیچ کسی...

«عشق» تاوانِ دردناکی داشت
مار و زنبور دوره‌ام کردند!
پس از این دستْ کج نخواهم کرد
سمت باغِ انارِ هیچ ‌کسی!

بسترم گرم‌تر نخواهد شد
مثل سیاره‌ای که یخ زده است
دورِ زیبایی‌ات نمی‌گردم
نیستم در مدارِ هیچ کسی!

دشمن و دوست، میهمانِ من‌اند
کمرم بزمگاهِ چاقوهاست
هر که لبخند زد؛ پذیرفتم!
نشدم شرمسارِ هیچ‌ کسی!

سرخ‌روییْم از جوانی نیست
برگ و بارم اگرچه زرد شدند
غمِ پاییز را نخواهم داد
به شکوهِ بهارِ هیچ کسی...
گرچه مغضوبِ آسمان شده‌ام
خوردم! اما مرا فریب نداد
سیب سرخِ تو یا چه می‌دانم...
میوه‌ی آبدارِ هیچ‌ کسی!

دلِ من! این‌قَدر عجیب نباش!
تازگی بی‌قرارتر شده‌ای!
بعد ازین جانِ من حساب نکن
روی قول‌و‌قرارِ هیچ کسی!

حامد ابراهیم پور

شعرها

 از امید و ناامیدی

از امید و ناامیدی

عبدالعلی عظیمی

و لبت دستش نمی‌رسد به من

و لبت دستش نمی‌رسد به من

علیرضا خسروانی

دوایین نامه

دوایین نامه

اسماعیل عظمی

گریه نکن بانو

گریه نکن بانو

بهمن مهرابی