«برای ناز از گروه بازی آتیلا پسیانی در جشنوارهی هنریک ایبسن»
...با نازی كه نازکانه یادگار نازنین روزهای رفتهام را...
با نازی كه روزهای قدیم...
با نازی قدیم...
ـ این بهمنه؟
ـ میخواین؟
با نازی نازکانهای نازنین
ـ این بهمنه؟
و آیا این بوی غریب كه میکشدم،
كه میکشدت!
كه میکشد!
کشته شدم به ناگهانی بهمنی ساکت که از نازکی نازنینت نازل شد
کشته شدم!
«این بهمنه؟» چنان کشیدم که راستی چشمهای لرزانم نازک شد.
نازک شدنم
ای ناز! به نازکانه بهمنت!
و چقدر این دمِ کشنده، نسیم مرگبارِ روزهای قدیمم را جلو میکشد
و چقدر این جلوکشیدنِ جانم به مرگباری روزهای این جلوست!
ـ شماها خوبید؟
ـ شماها...
ـ این روزها
ـ شماها
و «آنها»یشان «شماها»ی من شد
در راستای کشیده شدنم به آنسوی آبهای ناز
ای سروناز که نازکانه روزگار قدیمم را زار میزنی
زار میشوم
زار میزنم
و زارزار روزهای بیروزگار قدیمم لابهلای دود بهمن تو
به بهمن من
به بهمنی که رفتم
به بهمنی
بهمن سرخ
فقط بهمن سربالایی شادی بود
بهمن سرخ
بهمن روزگار قدیمم بود که رازشان را امروز با نازکانهی یادت زار میزنم
بهمنم ١۴ سال پیش در برفهای سربالایی شادی آب شد
١۴ سال پیش
ـ این بهمنه؟
ـ شماها خوبید؟