شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تو ایستادن را یاد گرفته بودی

...

تو ایستادن را یاد گرفته بودی
پیش از من
پیش از لحظه‌ی مچاله‌شوندگیِ پیراهن و پوستِ زمین
و پیش از آن‌که
از دهان تاریک آن مردم در دوردست
تنها چند پرنده‌ی کوچک بیرون پریده
و در جهان گم شدند
ایستادن
ایستادن
ایستادن در کنار جمله‌ی «این مرده هرگز نامی نخواهد داشت»
اما
همین‌جا
چیزی کم است
چیزی متفاوت است
چیزی دور است
ضمیر «من»
شاید در کجای تاریخ
در برابر کلمه‌ی مقابله
پیراهن از دست داده
و کنار چروکِ عمیقِ زمین
باز هم به ضمیر ایستاده‌ی «تو» فکر می‌کند
جمله‌ی «چیزی کم است» را جدی بگیر، عزیزم!
با آن حتی می‌توان خانه‌ای ساخت
و چند مرده را
در حیاط وسیعش سبز کرد
 

مظاهر شهامت

تک نگاری

ضد شعر

ضد شعر

هادی محیط

شعرها

سوار چرمه‌ای از مه رسیدی و صدا کردی...

سوار چرمه‌ای از مه رسیدی و صدا کردی...

سیده تکتم حسینی

اینم از روزگار ما گاوا 

اینم از روزگار ما گاوا 

لیلا ساتر

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر

جواد محمدی فارسانی

بر صبحِ تو نفس بیاویزم

بر صبحِ تو نفس بیاویزم

صوفیا آهنکوب