شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

گفتم: برای زخم‌زدن

...

گفتم: برای زخم‌زدن حتماً لازم نیست از عبور قاصدکی ناقص از کنارِ پنجره کمک بگیری
بیا کنارم بنشین
هزار راه واقعی یاد می‌گیری که زخم بزنی
منظورم دقیقاً زخم است
نه این حادثه‌ی خنده‌داری که خوردن قاصدک به پنجره نام دارد
وقتی پنجره بسته است
گفت: از منظر قاصدک هم هین‌قدر زخم راحت است؟
من داشتم به زخم شلاق فکر می‌کردم
گفتم: من داشتم به زخم شلاق فکر می‌کردم
گفت: من هم داشتم به زخم شلاق فکر می‌کردم

حبیب موسوی بی بالانی

شعرها

بمب

بمب

بکتاش آبتین

دو شعر از غلامرضا نصراللهی

دو شعر از غلامرضا نصراللهی

غلامرضا نصراللهی

دختر مو مشکی

دختر مو مشکی

شهریار کوراوند

ماهِ فراموشکار

ماهِ فراموشکار

فرامرز سه‌دهی

ویدئو