...
بعد از تو
تاریخِ کلمات
جمله
در قلبِ من 
فشرده شد
بچرخان پنجه را
چون صیادی خیره به استخوانِ صید
تا کهکشان
پُر از اوراد گردد.
من
مَحرمِ مجلسِ تو
با هزار جفت نگاه حرام
اکنون
همایِ فتادهی دشتها
هوا به حنجره میچرخانم و
مجلسِ تو
به قهقهه
با هزارویک جفت چشمِ حرام
میشد.
ـ خیال
حنجرهی خونآلود است
خنجری که مقتول
به دست دارد.