شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از تو

 
از تو
ابری در من جا مانده
و چاهی معلق
و شهری که شبانه هرس می‌شود
از تو
شعری در من سیاه است
پنجره‌ای بی‌دست
تختی متروک
از تو
عابری در تنم می‌گذرد
تنها
بین تب و حزن
 شب و کتف
 گم، نه
گهواره است دلتنگی
تکان می‌خورد
و با هر تکان
مادیان در کمرم می‌دود
 
از تو
نام دیگر من است
نام دیگر کاسه و دریا
از تو
فعل عاشقانه‌ای در پهلوم فرو می‌رود
از تو
زنی
فردا
در نافم تیر می‌خورد
فردا
آن زن منم
بیوه‌ی پوشکین منم
نوازش منم
اژدها منم
آتش دهانم
تقوا را ذوب می‌کند
و دوستت دارم

بی‌تا ملکوتی

تک نگاری

شعرها

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

فاطمه شمس

رضا به کودتای اول این قرن داده بودم بیایی

رضا به کودتای اول این قرن داده بودم بیایی

مجید اجرایی

 جاده‌ای، شاهدِ جان‌کندنِ باورهایش

جاده‌ای، شاهدِ جان‌کندنِ باورهایش

بابک دولتی

ارغوان

ارغوان

هادی میرزانژاد موحد