...
تو از این گوشِ کر چه میخواهی؟
که صدایت بلندتر شده است
هرچه فریاد میزنی، حرفت
مثل یاسین و گوشِ خر شده است!
قوچ این گله هم اگر بشوی
شاخت از گوشها به دَر برود
تا خودِ آسمان هفتم هم
بانگِ زنگولهات اگر برود
عاقبت با دو دست قصابی
پاچههایت به میخ خواهد شد
وسطِ مزهخواریِ مستان
دُنبلانت به سیخ خواهد شد!
زندگی داستانِ بیماریست
جمله بیعشق، جمله دلخسته
فعلها مردهاند در پشتِ
قدرتِ اسمهایِ وابسته
«آ» اگر آی بیکُلا باشد
بر سرِ دار تشنه خواهد مُرد
سربهزیر و سرش کلا باشد
آب از آبش تکان نخواهد خورد!
پاسخ شک و شُبهه و پرسش
تُهمت ارتداد خواهد شد
حاصل کامهای تفریحی
عاقبت اعتیاد خواهد شد
***
گوسفندان لاغری هستیم
عاشق چوبدستِ چوپانیم
در علفزارِ خشک میگردیم
میچَریم و مطیعِ فرمانیم
نه که از اول اینچنین بوده
ما زمانی ستارگان بودیم
قبل از این ابرهای طوفانزا
ماهِ در آسمان عیان بودیم
ماه بودیم و چاهِمان کردند
غرق در اشتباهمان کردند
با تمسخر نگاهمان کردند
با فلک سربهراهمان کردند
سربهراهی که اولش کج بود
آخرش این نتیجهی بد شد
رود بودیم و تا خروشیدیم
زندگی در مسیرمان سَد شد
ما طلاهای خالصی بودیم
ذوب کردند و حلقهمان کردند
بعد انگشتهای چرکین را
یکنفس تویِ حلقِمان کردند!
حلقمان سوخت، حالمان بد شد
و صدا در گلویمان ماسید
هرچه گفتند ما همان کردیم
با سکوتی که میکند تأیید
ما نشستیم تا طبیب آید
ما نشستیم تا طبیب آید ـ
ما نشستیم تا طبیب آید.
ما نشستیم تا شبی... شاید...