شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

این بارِ اول نبود 

...

این بارِ اول نبود 
که به خانه‌ام نیامدی و بهار بود
اصلاً در نزده بودی
که تو را نگذاشتم پشت در بمانی 
بابتِ این مه
که آراستگی‌ات را بر هم زده
با آینه تنهایت گذاشتم
در عطر تو 
قهوه ریختم
زمان به تلخی رفت
چه وقتِ کم  طاقتی‌ست این سحر! 
هنوز  بخارِ دو فنجان 
به مه می‌ریخت 
که در آینه بیدار شدم.
 

یاور مهدی‌پور

شعرها

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

ایرج کیا

مزامیر غریزی

مزامیر غریزی

علی الفتی

تنها صداست که می‌ماند

تنها صداست که می‌ماند

فروغ فرخزاد

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

زری قهار ترس