شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

صدای گريه از پيراهن تو نمی‌آمد

صدای گريه از پيراهن تو نمی‌آمد
که دريا بودی

ماه گوژپشتی‌ست که آرام می‌گذرد
و چهره‌ی نيمه‌کاره‌اش کار دست دلم می‌دهد
نيمه‌شب در قلبم چاهی می‌کَنم عزیزم
به اندازه‌ی تنهايی‌ات
پس کمی بلندتر گريه کن 

تا قرص خورشيد در دهان کوه فرو نرود 
گريه خواهم کرد 
بگذار ابرها را سياه بنويسم
طوفانی به‌پا کنم
تا پرچم دشمنانت تکه‌کاغذی شود در هوا
تنهايم عزیزم
حتی وقتی کنار سنگ قبرم لاله‌ای سفيد روييده باشد.

شهره شجیعی

تک نگاری

شعرها

مزامیر غریزی

مزامیر غریزی

علی الفتی

در خطبه‌ی بی‌نقطه‌ی کویر

در خطبه‌ی بی‌نقطه‌ی کویر

فریاد ناصری

 کَلَکی در کار است

کَلَکی در کار است

روح‌ انگیز کراچی

 از امید و ناامیدی

از امید و ناامیدی

عبدالعلی عظیمی