شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

شگفتا! راز هیچ تغییری، با تو سخن نمی‌گوید

...

شگفتا! راز هیچ تغییری، با تو سخن نمی‌گوید
و، دنیای واقعیت‌های دور و نزدیک،
اما چه ساده تو را، باز نمی‌شناسند، از این‌جا تا آن‌جا،
صدای آمدن هیچ جنگل و دریایی،
به کوچه، برنمی‌گردند،
یادت باشد، دشواری بدی، به گذرگاه تو پا می‌کوبد!

محمود معتقدی

تک نگاری

شعرها

دو پاره برای درخت و ع. ب

دو پاره برای درخت و ع. ب

سیاوش بانشی

  شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

 شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

بهراد باغبانی نیک

سریده از سرا به سرسرا

سریده از سرا به سرسرا

لیلی گله داران

در برهنگی بلندترین شب سال

در برهنگی بلندترین شب سال

مهتاب موسوی