شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

عزیز من! گل تنهایی‌ام! شب مسموم!

...

برای همسرم  و اشتراک اندوهمان

عزیز من! گل تنهایی‌ام! شب مسموم!
عزیز مثل خودم به جنون و غم محکوم!
شریک هق‌هق بسیار و بغض زندانی
که زخم روح منی و خودت نمی‌دانی!
تو مثل گریه‌ی مأیوس من شب مستی
ادامه‌دارترین حال ممکنم هستی
تویی که خوب بلد بوده‌ای تن من را
که با نوازش تو گردنم کبود شده
صدای زنجیر از بوسه‌هات می‌آید
که حبس کرده مرا آن لب حسود شده
نپرس عشق...؟ که این حرف‌ها نمی‌آید
به ما که رؤیامان ذره ذره دود شده
نپرس بوسه! که چیزی نمانده از من جز
تفاله‌های زنی غیرقابل مصرف
نپرس راه... که در چشم‌های تو چیزی است
ورای ماندن و رفتن، ورای میل و هدف
میان این‌همه پرسش، جواب تنهایی است
میان ما چیزی ماورای زیبایی است
شناسنامه ما اشتراک اندوه است
عفونت زخمی ریشه‌کرده در روح است
اگرچه می‌ترسیدم که عاشقم باشی
میان ما پیوندی است از فروپاشی
عزیز من! گل من! گریه‌های مأیوسم!
بگیر دست مرا در تمام کابوسم
نپرس خواب بدم را، نگو نشانه‌ی چیست؟
فقط ببوس مرا تا کسی حواسش نیست
شریک بی‌کسی‌ام! انهدام رؤیایم!
مرا ببوس که بیش از همیشه تنهایم

الهام میزبان

شعرها

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

الهام جهانبازی گوجانی

مادر

مادر

حسن بهرامی

تو زیبایی

تو زیبایی

سکینه نودهی

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

کوروش رنجبر