تعزیه
سرگردانی بوی کافور در میان شاخههای پرمیوه
غم، که چون چربی مینشیند روی برگها
و سرخی سیبها را میگیرد
حسرتبار است مرگ در تابستان.
پنجرههای گشوده،
عصرهای کشدار،
و ناکامی آدمی زیر طاق آسمان!
در فصل کار،
میافتد برگی در برکهی نزدیک
ساده نیست ساکت شدن دستها و چشمها
فرق می کند این فراق
فرق می کند مرگ در تابستان
چون نقش گل ختمی بر پردهی اتاق
غم مضاعفی دارد.