شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

انا الحق

خبری با آخرین گروه نیز باز نیامده بود
مفقودی رؤیایی پشت خاکریز نفس‌هایم سرک می‌کشید
سونامی‌های پیایی
گمنامی قطعات شهیدی را
که در ردیف شعرهایم آرامیده بود
برآشفته بود

در مناطق ممنوع کیهانی
گرم ازگرگم‌به‌هوای عشق بودیم
بی‌سیاستی را از تیترهای روزنامه یاد گرفتیم
درگورهای دسته‌جمعی عصب‌هایم گریه می‌کردند

بر دریا قدم می‌زنم وگردوغبار بلند می‌شود
صدای‌های موج‌های غرق‌شده می‌آید
ذرات خیابان ساز اناالحق سر داده‌اند

بر بوته‌های پنبه اشاره می‌کند و
در آسمان پانصد تکه ابر جاری می‌شود
حق حق هق‌هق حق حق هق‌هق حق حق
ماجرای «سه قطره خون» بر زمین می‌ریزد

دیوارها انگشت‌به‌دهان مانده‌اند
چگونه حبس را دور زده است
و هر دم و بازدمی را از چاردیواری آزاد کرده است
از ستون‌ها صدای انالحق می‌آید

عیش مجلسم را به توپ بسته‌اند
از مشروطه‌ی لب‌های دوخته
فرو می‌ریزد! هیس
زیر خاکستر نجوای انالحق گُر می‌گیرد

بر دریا قدم می‌زنم
«خرقه‌ی من پیش آب باز برید»
وگرنه دمار از برج‌های ساحلی برآید

به رگ‌های شهیدم مراجعه می‌کنم
پس خاکسترش را جمع کردند
تا آب برقرارِ خود آرام گیرد
«و این فتوح را کس نبود!»
 

مهرنوش قربانعلی

شعرها

سیمای تاکستان‌ها

سیمای تاکستان‌ها

غلامحسین چهکندی‌نژاد

چهارراهِ نظر...

چهارراهِ نظر...

مجتبی دهقان

چیزی نمانده از قلبت 

چیزی نمانده از قلبت 

مرتضی بخشایش

سطور بی تعبیر

سطور بی تعبیر

مهشید رستمی