...
تلنبار شده
ابعاد هندسی که داشتند
زوایای این کورسو
سوسو میزدند در گور مطلق
مورچهها به صف
و حملات پی در پی دمپایی
ـ چرا دهانت را نمیبُری؟
ـ که کوتاه بیاید رودههایی که خودخوری کرده.
برای به صفرفتن بگذار بقا را
جانبهدربردگان از نشانهگیری شاش
شمارگانی از پاچهی تخت
ـ دهان هر چه کوتاه کوتاهتر
که نشاید این خط و خطوط را
برای امنیت تختخواب
در دهانی که گشادگشاد
جیغ میکشد
تمامیت ارضی چهار استخوان برهنه را
از قرار
در دندانهای زیپ شلوار است یکیشان
حتماً با سبیل فرداده مدعیست
مثلاً لگدیست به تخم او که در صف نیست.
روشن است وضعیت تخماتیک نشسته شاشیدن!
ـ چطور اینهمه مرگ، دوباره به صف خواهد شد؟
در اضلاع هندسی
زیر رنگینترین خوابها
گلوگیر معلقات
متعلق به این جماعت ترد.
سرفه کن، ای خبط بزرگ من در مورچه زاییدن!
راههای مرگ به اضلاع ناتوانی ختم است
به انزوای بساط برچیدهی پیادهرو.
به ما چه مربوط است ناتوانی مادرزادی جیبهامان؟
که بهصورت پرت میشود عقدههاش
برای مورچهای که دندانگیر بدجاست
در تردد نامطلوب خشونتی تزیینی
تقاضای دست کن
و دست که فرود آمد
به جوان مورچهای در صف
ـ مرا به ماشین آبپاش نکش
رگهام جوانه میزند در سرامیک
اگر توالت
که طرفینش متساویالساقیناند
لااقل خطوط گرسنگان را ضمانت میداد
در فتحالفتوح شمایل این مورچه
فیلی تخیل میکرد.