...
که ستارهی دنبالهدار
مار زخمی
بر من خندید
زهری که در گوش تاریخ چکانده بودند
باد شدم
در گوش چیزی مسکوت زوزه کشیدم
دستم در ستارهی دنبالهدار
میسوخت
عقابی کوچک شدم
که ازل را به ابد میدوخت
یاوهای بزرگ
در آب روان
دوبار آبتنی کردم
و هر بار در یک آب
مکدرِ جاری