شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تو وِتو شدی حبیبی

...

برای مردمان بی‌سرزمینِ فلسطین

تو وِتو شدی حبیبی
در آن باریکه
که خورشید وَرم کرده بر زیتون‌زارش
دهان کف‌کرده‌ات در وطنت وِتو شد
پرچَمت
تَنِ نوزادت
آن‌گونه پاره‌پاره‌ی کبود
میان بازوانت وِتو شد
و وحشتِ زنت
که خاک می‌پاشید بر چشم‌هاش

حبیبی
تو را اما
در هلهله‌ی صلح و آزادی وِتو کردند
لخت مادرزاد در رطوبت اکتبر
پنجه می‌کشیدی به هوا
که بیابی خانه را و
میز چوبی و سبد سیب را

جهان سَرَک می‌کشید از «جِدارالفصل»
بر دستان بیرون از خاک‌مانده‌ی شاعران سرزمینت
شهرک‌‌نشین‌ها،
در کرانه‌ی باختری می‌رفتند سرِ کار
می‌رقصیدند در «تَل‌اَبیب»
می‌بوسیدند یار را در بلندی‌های جولان
سیب‌ها که می‌گندیدند زیر آوار و
تو که پوست از تن می‌کندی در غزه
وِتو می‌شدی مُدام

آوارگان سرزمینت
راه به همه‌جا داشتند
همه‌ی مخروبه‌ها، قبرستان‌ها، کلیسای پورفیریوس، خارزارِ لاشه‌ی موشک و خمپاره، خیابانِ آخرالزمان جسدها، ویرانه‌های جِنین، اردوگاه‌های یکسان با خاک، بیمارستان الشفا

حتی خودِ ساختمان سازمان ملل
که در توالت‌هاش ویاگرا بالا می‌انداختند
رئیس‌جمهورها

درها گشوده به رویت
قصه‌ی ناتمام سرزمینت بر لبت
سنگ در مُشتت
تنها یادگارهای مادرت
آن میز و مبارزه و آوارگی بر پُشتت
وِتو می‌شدی حبیبی

غرب آذین می‌بست
کاج کریسمس را و
اِشغال صادر می‌کرد به خاورمیانه و استبداد و
پوست سوخته و شکنجه و پِستان پُرشیر بی‌کودک

غرب، بشردوستانه، صمیمانه
وِتو می‌کرد نام وطنت را بر تمام نقشه‌ها

سپیده کوتی

تک نگاری

بوطیقای هزار و یک شعر

بوطیقای هزار و یک شعر

مهرنوش قربانعلی

نام دیگرِ عشق

نام دیگرِ عشق

مهدی شعبانی

شعرها

 جاده‌ای، شاهدِ جان‌کندنِ باورهایش

جاده‌ای، شاهدِ جان‌کندنِ باورهایش

بابک دولتی

روایت چوبه

روایت چوبه

امین رجبیان

 بارانِ‌ علاقه

بارانِ‌ علاقه

فرامرز سه‌دهی

گل مشکیجه

گل مشکیجه

مجتبی دهقان