شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سر کشیده‌م شبِ‌چهاردهو

...

سر کشیده‌م شبِ‌چهاردهو
ماه توی گلوم گیر کرده
روده‎هام دفع می‌کنن نورو
دنده‌هام روحمو اسیر کرده

چک‌و‌چک می‌چکه شب از چشمام
ریملی می‌شه بالش و تختم
شکل دریای قیر، بی‌حرکت
شکل خونِ توی رگام، لخته‌م

پوستم کنده می‌شه! بی‌حسم
بغض یه سیب‌زمینی رو رنده‌م
قوطیِ ‎خوابو باز می‌کنم و
رو حقیقت چشامو می‌بندم:

«تمساحا توی روغن افتاده‌ن
کتلتا توی آب دریاچه!
دو تا گرگِ گرسنه، پشت میز
که شب و روز خوراکشون ماچه↓

می‌پرن دس تو دست، رو ابرا
می‌پرن دس تو دست... از خونه
پنجره باز می‌شه، می‌ریزه
آسمون توی آشپزخونه!
سرخ می‌شه تو آسمون، نیمرو
خورشید و ابرا تو ماهیتابه!»
پرت می‌شم با مُخ تو بیداری
یه‌هو از رو پلی که تو خوابه:

چن ‌تا قرص افتاده کنار تخت
قوطیِ خالی‌ای که چیزی توش...
می‌زنم زیر اشک ‎تمساح و
آبِ رنده‎شده می‌آد از دوش

توی آب، عکس ماه/ حل می‌شه
قرص جوشانِ توی لیوانم
تجزیه می‌شم آ هـ سـ تـ ـه
بعد سرریز می‌شم از وانم...

ناخنام لاک مشکی پس می‌دن!
از رگام قیر می‌زنه بیرون!
[گرگای کارتونی با هم‌دیگه
لاو می‌ترْکونن تو تلویزیون]

شکل یه پازلِ به‌هم‎ریخته
خودمو تو زمان ولو می‌کنم
برمی‌دارم با گریه کنترلو
کانالا رو عقب، جلو می‌کنم
می‌رم اون‌قدر عقب که بچه شم و
با «شنل ‌قرمزی» بزرگ بشم
می‌آم این‌قدر جلو، جلو، لو، لووو...
تا ولو شم رو ماه و گرگ بشم

تـ یـ کّـ ـه‌هامو کنار هم می‌چینم:
چار تا پا، دوتا گوش، یه دُم... می‌شه
می‌زنم از خودم بهت بیرون
شهر تو زوزه‌هام گم می‌شه

می‌زنی از خودت بهم بیرون
ماهِ کامل، عذاب می‌کشدت
بوت نزدیک‎تر بهم می‌شه
بوم مثل طناب می‌کشدت...

شب! دو تا ماده‌گرگِ عاشق که
توی‎ هم، زوزه می‌کشن تا صبح
بغل هم، ولوشدن رو ماه
روی هم پوزه می‌کشن تا صبح...

هستی محمودوند

تک نگاری

شجریان و شعر

شجریان و شعر

طاها افشین

بلاغتِ شورش

بلاغتِ شورش

فرشاد سنبل‌دل

شعرها

بمب

بمب

بکتاش آبتین

سوار چرمه‌ای از مه رسیدی و صدا کردی...

سوار چرمه‌ای از مه رسیدی و صدا کردی...

سیده تکتم حسینی

برادر

برادر

امیررضا وکیلی

در جهانی دیگر

در جهانی دیگر

مهستی حسینی