شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سلطانی لوده 

سلطانی لوده 
که همه شهرهایش را بخشیده بود در مستی 
بازیگری که بی‌جهت می‌رفت‌، بی‌جهت بر‌می‌گشت 
به من هیچ ربطی ندارد این پاییز ، این باد سرد 
من مثل پرنده‌ای نشسته بودم روی انگشت تو 
و تنهایی در پریز برق جابه‌جا می‌شد 
در کابینت آشپزخانه جابه‌جا می‌شد 
و در مهتابی اتاق پرپر می‌زد 

این‌طوری است که مریضی پیشرفت می‌کند 
این‌طوری است که مریضی پیشرفت می‌کند

سهیلا دیزگلی

تک نگاری

شعرها

خلیج

خلیج

امین رجبیان

مترسک

مترسک

میرحسین نونچی

ترس شب

ترس شب

رضا محمودی‌حنارود

مزامیر غریزی

مزامیر غریزی

علی الفتی

ویدئو