شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

من در این جملات نعل اسبی گذاشتم

من در این جملات نعل اسبی گذاشتم
اما غم می‌خورم
و ممدحسن نشسته روی دنده‌هایم
غیظ کرده آن‌ها را بشکند
مثل فرو‌رفتن در کما تنهایم
-هی ممدحسن! صبرکن
دارم با سر می‌روم توی شیشه
دارد کلمه در مغزم رگ می‌ترکاند
دهقانی‌‌ام که زمینش را به زور گرفته باشند
یک چیز گود در زندگی من هست
هرچه خاک می‌ریزم٬ پر نمی‌شود.

علیرضا جهانشاهی

تک نگاری

شعرها

درخت زندگی 44

درخت زندگی 44

علی ثباتی

آزارِ تازه

آزارِ تازه

محمدعلی بهمنی

چرخیدی و از دست دشمن سر درآوردی

چرخیدی و از دست دشمن سر درآوردی

احسان بدخشانی

سرآخر

سرآخر

ستار جانعلی‌­پور