شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

من در این جملات نعل اسبی گذاشتم

من در این جملات نعل اسبی گذاشتم
اما غم می‌خورم
و ممدحسن نشسته روی دنده‌هایم
غیظ کرده آن‌ها را بشکند
مثل فرو‌رفتن در کما تنهایم
-هی ممدحسن! صبرکن
دارم با سر می‌روم توی شیشه
دارد کلمه در مغزم رگ می‌ترکاند
دهقانی‌‌ام که زمینش را به زور گرفته باشند
یک چیز گود در زندگی من هست
هرچه خاک می‌ریزم٬ پر نمی‌شود.

علیرضا جهانشاهی

شعرها

امشو که فرگ تی تو وستم 

امشو که فرگ تی تو وستم 

 اقبال طهماسبی گندمکاری

شغل تمام وقت

شغل تمام وقت

بکتاش آبتین

با چند خواب نصفه‌نیمه

با چند خواب نصفه‌نیمه

بهزاد خواجات

رضا به کودتای اول این قرن داده بودم بیایی

رضا به کودتای اول این قرن داده بودم بیایی

مجید اجرایی