شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

فعلا سرم گرم مردن است
قول بده صبر می‌کنی
تا جانم را بکنم
زیر سقفی...

سکوت 
         مبتلا به فراموشی‌ست
به الفبای...

حاشیه را گردباد مایل به محال برد
در این متن نیمه‌‌کاره
 نه...

 

می‌گویند رهایش کن
اما سرتقی در هپروتِ جانم
 اتفاق...

بهار
بر دار و درخت 
می‌آویزیم 
من 
 ...

...

باز گرگیده‌ام و افتاده‌ام به جانِ خودم
تقویم را حرام...

شعرها

بشمارها

بشمارها

محمد اشور

آیینه می پرسد: چطوری؟!

آیینه می پرسد: چطوری؟!

بابک دولتی

چیزی نمانده از قلبت 

چیزی نمانده از قلبت 

مرتضی بخشایش

بین تمام نام‌هایی که به این‌جا رسیده‌اند

بین تمام نام‌هایی که به این‌جا رسیده‌اند

سریا داودی حموله