شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

کارون کنار ‌نمی‌آید

تا پا درون کفش‌های تو بگذارم  
برهنه‌‌پا، به‌ کوچه خواهم‌زد  
به دخترم درخت سلام می‌گویم  
و به اهواز  
وقتی پرندگانش را بر ابروان سُربی پل  
پرواز می‌‌دهد  
کارون کنار‌ نمی‌آید  
تا دل به‌جویبار این غزل خسته بسته‌ام  
کارون کنار‌ نمی‌آید  
باید کتاب را  
به‌آب بیندازم.

سعید اسکندری

شعرها

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

به موازاتِ دریا

به موازاتِ دریا

راد قنبری

من که مبهوت چنان قوی،  و رقص

من که مبهوت چنان قوی، و رقص

منصور اوجی

من که کسی بویی نبرد از چند و چونم

من که کسی بویی نبرد از چند و چونم

کبری موسوی‌قهفرخی