شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

شرح این عاشقی ننشیند در سخن

دست شستم
از حروف الفبا،
در آن صبح زمستان
که با دستِ شسته
برداشتم از قندان
حرف اول را
او اما
ایستاده
در قاب پنجره‌ای بی‌پرده
خیره در چشم‌هایم
لغزید
به حفره‌ای عمیق و تاریک
پس از سال‌ها
کسی نیافت
جز واژه‌ای خرد شده
با حرف اول خشکیده 
در دهان این زن
که همچنان
زبانش طعم آن نام را دارد.

کبری حیدرزاده

شعرها

روشنم کن شبیه سیگارت

روشنم کن شبیه سیگارت

امیررضا وکیلی

ای دوریِ نزدیک

ای دوریِ نزدیک

هادی میرزانژاد موحد

مکروه

مکروه

جمال‌الدین بزن

آلما

آلما

صدرا یوسف زاده

ویدئو