شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

حال من، حالِ کشیشی‌ست پس از دل بستن!

حال من، حالِ کشیشی‌ست پس از دل بستن!
حال من، حالِ پسرخوانده‌ی تحمیل شده‌ست
شعرهایم همه دشنام به جبری‌ست مدام
فحشِ سرباز به فرمانده‌ی تحمیل شده‌ست

خواستم فلسفه‌‌سازی بکنم، سفسطه شد
خواستم فرضیه را نقض کنم، مغلطه شد
سخن از ظاهراً و شک به زبان آوردم
نزد آن‌ها، اگر و واقعاً و البته شد!

دیگر این‌جا شبِ من با «غزلم» صبح نشد
بحثِ بی‌میلیِ من نیست! عقیمم کردند
بی طرف بودم و حتی قلمم سو نگرفت
ناکسان از سرِ انصاف، دو نیمم کردند!

عدلشان عدلِ خدا بود و قضاوت کردند
حکمشان باعث آزادیِ مشروطم شد
همه‌ی دار و ندارم قلمم بود و همان
آخرین میخ، به روی درِ تابوتم شد

بعد مرگم همه‌ی شهر کفن‌پوش شدند
صفی از واژه به همراهیِ من می‌آیند
واژه‌ها پشتِ سرم شعرِ مرا می‌سازند
شعرهایی که به خون‌خواهیِ من می‌آیند

ساسان دارابی

تک نگاری

شعرها

خوابیده‌ای؟

خوابیده‌ای؟

شوکا حسینی

...  دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

... دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

فرحناز عباسی

واگیری

واگیری

عبدالعلی عظیمی

دلت دلفینی ست

دلت دلفینی ست

شاهین غمگسار