شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

خونت غلیظ‌تر از آن بود

خونت غلیظ‌تر از آن بود
که از رگ‌هایت عبور کند
غم چهره‌ات را بنفش کرده بود
 در تو چیزی شکست
و کبوترها از تراس پرکشیدند

ترسیده بودم که باد
پنجره را باز کرده باشد
و صدای غمگینم
از خیابان عبور کند
و صدای غمگینم
چون گربه‌ای کور
در خیابان کشته شود

دشمنم شده بود 
آیینه‌ی اتاق
و زیبایی خودش را به پنجره می‌کوبید
در غروبی که قصد کشتن داشت
و تو با خونی غلیظ 
به آستینت عطر می‌زدی

شیرین خسروی

شعرها

آلما

آلما

صدرا یوسف زاده

ترس شب

ترس شب

رضا محمودی‌حنارود

می‌گذارم تخت به خواب بعد‌از‌ظهرش ادامه دهد

می‌گذارم تخت به خواب بعد‌از‌ظهرش ادامه دهد

نسرین بشردوست

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

ویدئو