شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

خونت غلیظ‌تر از آن بود

خونت غلیظ‌تر از آن بود
که از رگ‌هایت عبور کند
غم چهره‌ات را بنفش کرده بود
 در تو چیزی شکست
و کبوترها از تراس پرکشیدند

ترسیده بودم که باد
پنجره را باز کرده باشد
و صدای غمگینم
از خیابان عبور کند
و صدای غمگینم
چون گربه‌ای کور
در خیابان کشته شود

دشمنم شده بود 
آیینه‌ی اتاق
و زیبایی خودش را به پنجره می‌کوبید
در غروبی که قصد کشتن داشت
و تو با خونی غلیظ 
به آستینت عطر می‌زدی

شیرین خسروی

تک نگاری

احضار روح زبان در قامت کلمه

احضار روح زبان در قامت کلمه

محمدرضا عبادی صوفلو

میبینمت حسین !

میبینمت حسین !

سید علی صالحی

شعرها

تکرار

تکرار

محمد زندی

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

الهام جهانبازی گوجانی

سیمای تاکستان‌ها

سیمای تاکستان‌ها

غلامحسین چهکندی‌نژاد

رؤیایی آن سوی روزگاران

رؤیایی آن سوی روزگاران

نصرت‌الله مسعودی