شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها


بیست‌وسه گلِ سرخ
بر خاک سردی پژمرده بود
بیست‌و‌سه پاییز...

به تلفن سپرده‌ام که زنگ بزند
به بالش سپرده‌ام که شب
خواب یک ماه دیگر...

و تن‌اش
میهن من بود
و اثر انگشت‌هایش
بر جغرافیای من
جوهر...

در قنداقی سفید
دست و پا می‌زدم
لای ملافه‌هایی سفید
عشقبازی...

آن‌ها تشنه‌ی خون ما بودند و
ما تشنه‌ی آزادی
رویارویی ما در...

 كلاه را از سر آزادی برمی‌دارم
نگاه كن
كیست كه این‌گونه جان خود...

پرسید شغل؟
گفتم شاعرم
خندید و کف دستم را مهر زد
روی برگه‌ی اعزام به...

تقویم پاییزی 
 

به گلوله گفتم برگردد
فریادش را
و‌ یادش را در پوکه جا بگذارد
و بگذارد...

دفترچه‌ی خاطراتی کوچک
نام او زندگی‌ست
و شناسنامه‌ای...

جهنم است بی تو زندگی
ای شعر
رؤیای مرمت انسان
تو را می‌نویسم و
...

تلفن زنگ می‌زند
و چند دقیقه بعد
موشک خاطرات عروسک‌ها را پاک...

شعرها

پرنده‌ی کوچك!

پرنده‌ی کوچك!

اقبال معتضدی

امشب  خوابم را  عریان می‌کنم 

امشب  خوابم را  عریان می‌کنم 

هوشنگ رئوف

كازابلانكا‌(2)

كازابلانكا‌(2)

محمود بهرامی

کلایه

کلایه

حامد بشارتی