شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

شبان گيس بلند عشيره‌ی پدري 

شبان گيس بلند عشيره‌ی پدري 
فداي ني لبکت گله گله حور و پري! 
فرشته را به شباني چه‌کار؟ مي‌ترسم
که گله را به چراگاه آسمان ببري 
قسم به صبح! که اي آفتاب گندمگون 
بزک نکرده هم از دختران شهر سري 
چهار فصل درختان اگر که گل بدهند
ميان آن همه گل از همه شکفته‌تري
دو چشم ميشي و يک دشت گرگ،  باکي نيست
که با حساب من از هر نظر تو بيشتري! 
مرا به کاسه‌اي از شير ماه مهمان کن 
که گرگ و ميشم از اين کوره راه دربدري 
رها کن اين رمه را، در کنار من بنشين
چه مي‌شود که بيارآمد از تو رهگذري 
رها کن اين رمه را،  از خدا که  پنهان  نيست 
من عاشقت شده‌ام پيش از آن‌که دل ببري

مجید آژ

شعرها

با چشم‌های نصفه‌خمارت 

با چشم‌های نصفه‌خمارت 

شهرام میرزایی

لیوان چای منتظر بودم 

لیوان چای منتظر بودم 

معین صباغ‌مقدم

سرگشته را دیگر خیال گم شدن نیست

سرگشته را دیگر خیال گم شدن نیست

مریم حاج محمدی

ظلم، چاقوی تیز آخته‌ای‌ست روی مردم کشیده کبّاده

ظلم، چاقوی تیز آخته‌ای‌ست روی مردم کشیده کبّاده

پوریا سوری