شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

جیغ نگاه و خراش آجر را در پنجره

جیغ نگاه و خراش آجر را در پنجره
یک‌دفعه، ديدم
كه دست‌، مردمک می‌شد در جزر ديوار
و انگشت، رشته‌رشته خون كه از مژه آویزان بود‌.
سری از ارتفاع پنجره افتاد.
آن نگاه
بر لكه‌ی ماه بود
وقتی فاصله می‌گرفت
از پنجره
و می‌افتاد
بر لكه‌ای.

داریوش باقری

تک نگاری

بلاغتِ شورش

بلاغتِ شورش

فرشاد سنبل‌دل

شعرها

پرنده‌ی کوچك!

پرنده‌ی کوچك!

اقبال معتضدی

ای دوریِ نزدیک

ای دوریِ نزدیک

هادی میرزانژاد موحد

رضا به کودتای اول این قرن داده بودم بیایی

رضا به کودتای اول این قرن داده بودم بیایی

مجید اجرایی

به آغوشت کشیدم تا بفهمی صبر یعنی چه

به آغوشت کشیدم تا بفهمی صبر یعنی چه

محسن حسینی

ویدئو

خیمه شب باز

خیمه شب باز

سعدی گل‌بیانی