شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

جیغ نگاه و خراش آجر را در پنجره

جیغ نگاه و خراش آجر را در پنجره
یک‌دفعه، ديدم
كه دست‌، مردمک می‌شد در جزر ديوار
و انگشت، رشته‌رشته خون كه از مژه آویزان بود‌.
سری از ارتفاع پنجره افتاد.
آن نگاه
بر لكه‌ی ماه بود
وقتی فاصله می‌گرفت
از پنجره
و می‌افتاد
بر لكه‌ای.

داریوش باقری

تک نگاری

حصر خانگی

حصر خانگی

علی باباچاهی

شعرها

در باغ

در باغ

شاپور جورکش

هزار سال سر راهت انتظار کشیدم

هزار سال سر راهت انتظار کشیدم

فرزانه میرزاخانی

خاورمیانه

خاورمیانه

شهرام شهیدی

تو در جانِ منی... دوری نکن دردت به جانِ من!

تو در جانِ منی... دوری نکن دردت به جانِ من!

حامد ابراهیم پور

ویدئو