با اسبی که بین دندانهایم شیهه می کشد بلندتر
یک روز تنها بودم
باید دهنهاش را میگرفتم
و دندانهایش را در تنهایی میدرخشیدم
به کسی نبود در زین پشت یک اسب
آویختهام
تا قلاب پای کسی بود پر باشد.
میرفتم تا از اسبی آرام بدوم
تو جیغت را پایین بیاور از کشیدنم
میخواهم یک لکه نشده باشم
میخواهم در جویدنت یادت به
حجم یک حیوان رامنشده باشد
تو در دهانت سقفی بلند هستی
که شیههام انعکاس فوریاش سوراخ می کند
و از بلندی بر زبان درونیات چکه
چشمی که بازست سوراخ سقف هم هست
چکه میکند
من اسبت را دوست دارم
من خودم هم اسبی دارم که در چمنزار واقعیام گیر کرده
و شیهه می کشد.