شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

با اسبی که بین دندان‌هایم شیهه می کشد بلندتر

با اسبی که بین دندان‌هایم شیهه می کشد بلندتر
یک روز تنها بودم
باید دهنه‌اش را می‌گرفتم
و دندان‌هایش را در تنهایی می‌درخشیدم
به کسی نبود در زین پشت یک اسب
آویخته‌ام
تا قلاب پای کسی بود پر باشد.

می‌رفتم تا از اسبی آرام بدوم
تو جیغت را پایین بیاور از کشیدنم
می‌خواهم یک لکه نشده باشم
می‌خواهم در جویدنت یادت به 
حجم یک حیوان رام‌نشده باشد

تو در دهانت سقفی بلند هستی
که شیهه‌ام انعکاس فوری‌اش سوراخ می کند
و از بلندی بر زبان درونی‌ات چکه
چشمی که بازست سوراخ سقف هم هست
چکه می‌کند

من اسبت را دوست دارم
من خودم هم اسبی دارم که در چمنزار واقعی‌ام گیر کرده 
و شیهه می کشد.

آنا شکرالهی

شعرها

همین که این در وامانده باز باز شود،

همین که این در وامانده باز باز شود،

محمود صالحی‌فارسانی

  شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

 شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

بهراد باغبانی نیک

 از امید و ناامیدی

از امید و ناامیدی

عبدالعلی عظیمی

سربازها رفتند

سربازها رفتند

وجیهه نوزادی