نانت را آجر کردهاند
که عمرت گذشته بر داربست؟
داربست تنم
هر بار که پای تو میلغزد
آجر از آجری که چیدهای
تکان نمیخورد
تنها
منی میپاشد در خانه
که هر بندش را خدا
با هراس تو چیده است
به خانه بیا...
بخت ما شاید
زیر ناخن تو بود
که برگشته است