شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

کج‌تاب

به خودم که فکر می‌کنم 
اتوبان، کج می‌شود
و قلبش را 
در حیاطی نقلی گم می‌کند
که درختان تاک 
به پاهاش آویخته‌اند
و رفت‌و‌آمد روز
حادثه‌ای طبیعی‌ست
خوشه‌های تاک، طبیعی‌ست
ریختنِ شراب، از اتوبان کج، طبیعی‌ست
به خودم که فکر می‌کنم
معجزه‌ای هستم
با چشمانی گرگ‌و‌میش
و طبیعتی که اتوبان را کج می‌کند.

سپیده نیک‌رو

شعرها

 صبح آن روز ساعت هفت از

صبح آن روز ساعت هفت از

محمد حسین عباسی

سه شعر برای گرگ و ماه

سه شعر برای گرگ و ماه

محمود بهرامی

چقدر باید پرنده شد

چقدر باید پرنده شد

سیدعلی صالحی

شب را که ورق بزنی

شب را که ورق بزنی

علیرضا ملک زاده

ویدئو