شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در حافظیه روزی کتابخانه‌ای دایر بود

در حافظیه روزی کتابخانه‌ای دایر بود
که در کتابخانه سروها سر صحبت از
تنی نامتناهی
باز می‌کردند
و اوراقِ کتاب
تنهایی ما را
در آب می‌شست
گفتی  بُقلی
سکه‌ای در حوض می‌انداخت
تا حرصِ دانایی
روان ما را  رها کند
گفتی عدد می‌رفت
در حوضِ مولوی
و  نامتناهی بازمی‌گشت
در بادی که گیسوی بید را
                            می‌لرزاند.
در حافظیه روزی کتابخانه‌ای دایر بود
که داستان‌هاش را
زوّار شادکام
                     روایت می‌کردند.

داریوش مهبودی

شعرها

سفر به سرزمین رویاهایت

سفر به سرزمین رویاهایت

محمود معتقدی

طفلکی از همان سال‌ها پيش

طفلکی از همان سال‌ها پيش

عادل حیدری

فکر این را نکن که بعد از تو شعر من رو به انزوا برود

فکر این را نکن که بعد از تو شعر من رو به انزوا برود

ویدا حمیدی

چیزی نمانده از قلبت 

چیزی نمانده از قلبت 

مرتضی بخشایش