شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در حافظیه روزی کتابخانه‌ای دایر بود

در حافظیه روزی کتابخانه‌ای دایر بود
که در کتابخانه سروها سر صحبت از
تنی نامتناهی
باز می‌کردند
و اوراقِ کتاب
تنهایی ما را
در آب می‌شست
گفتی  بُقلی
سکه‌ای در حوض می‌انداخت
تا حرصِ دانایی
روان ما را  رها کند
گفتی عدد می‌رفت
در حوضِ مولوی
و  نامتناهی بازمی‌گشت
در بادی که گیسوی بید را
                            می‌لرزاند.
در حافظیه روزی کتابخانه‌ای دایر بود
که داستان‌هاش را
زوّار شادکام
                     روایت می‌کردند.

داریوش مهبودی

شعرها

لای گیسوان او بگرد، با چراغ‌قوه‌ای قوی

لای گیسوان او بگرد، با چراغ‌قوه‌ای قوی

حمید حسینیان

از آسمان شبحی روسیاه مانده فقط

از آسمان شبحی روسیاه مانده فقط

بابک دولتی

منیک له خو مدا ونتر...

منیک له خو مدا ونتر...

جمیله چوپانی

تلفن زنگ بزند

تلفن زنگ بزند

سارا مؤیدی