شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آخرین شب

شب
از روی دست‌هایشان پرید،
بوسیدند یکدیگر را، به رسمِ شب آخر
و تا آخرین سحر
درهم خیره شدند.
زنگ در که به صدا درآید،
چمدان خجالت‌زده‌ی گوشه‌ی اتاق
شب سنگین و جنازه‌ای اشکین را
به خیابان خواهد سپرد
و در آخرین نگاهِ پنجره
غرق خواهد شد.

این خیابان در انتها،
بال درمی‌آورد
و مسافری سرگشته را
میان زمین و هوا
گم خواهد کرد.

احمد نامداریان

تک نگاری

حصر خانگی

حصر خانگی

علی باباچاهی

خانه بر آب

خانه بر آب

یدالله شهرجو

شعرها

پرنده‌ی کوچك!

پرنده‌ی کوچك!

اقبال معتضدی

تقویم پاییزی

تقویم پاییزی

بکتاش آبتین

و آینده‌ام را درخت کرده‌ا‌‌ند

و آینده‌ام را درخت کرده‌ا‌‌ند

شاهنده سبحانی

با تلویزیون

با تلویزیون

مریم فرجی